نیایی
بهار نمی آید
پرستوها بیکار می شوند، درخت ها غم باد.
حالا من هیچ
چه گناهی کرده اند این بیچاره ها!؟
بهار چشم های تو بود
پلک می زدی شکوفه می ریخت.
حالا انگار
روی زمستان گیر کرده است
سوزن فصل ها!